داستانهای باغمیشه

ساخت وبلاگ
در ابتدای فیلم جشن و رقص است. مثل پدر خوانده یک. مایکل کورلئونه یا همان آل پاچینو که پیر شده دخترش را رئیس بنیاد کورلئونه می کند. وینسنت پسر سانی در این جشن با دختر مایکل که دختر عمویش است دوست می شود. وینسنت مثل پدرش سانی زود از کوره در می رود. مایکل نامه ای می نویسد و از زنش کتی و پسرش که ترکش کرده اند برای مراسم اهدای نشان عالی کلیسا به خودش، دعوت می کند. کتی از مایکل می خواهد که اجازه بدهد پسرشان، حقوق را کنار بگذارد و به علاقه اش که موسیقی است بپردازد. آمدن وینسنت همه معادلات مایکل را بهم می زند و یکبار دیگر جنگ بین خانواده های مافیا شروع می شود. مایکل که یک چک صد میلیونی به کلیسا داده یک قرارداد چند میلیاردی با شرکت های کلیسا می بندد اما در این میان پاپ، مریض می شود و مایکل هم سکته می کند. مایکل پیش پاپ به گناهانش از جمله قتل برادرش اعتراف می کند. مایکل که خسته شده کنار می کشد و وینسنت را پدرخوانده می کند به شرطی که دست از سر دخترش بردارد. در پایان فیلم دختر مایکل به جای او ترور می شود و مایکل که پیر شده می میرد. + نوشته شده در شنبه شانزدهم اسفند ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۵۳ ق.ظ توسط امیرقاسم دباغ  |  داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 133 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1400 ساعت: 15:17

سلام. چه خبر. چند ماه بود که در اینترنت دنبال فیلم قهرمان اصغر فرهادی بودم تا اینکه دیروز 12 هزار تومن آنلاین زدم و نسخه بلوری 9 گیگا بایتی اش را دانلود کردم. قبل از آن کلی فلسفه بافته بودم تا پرهام هم بنشیند باهم جدایی فرهادی را ببینیم که باز دستش درد نکند تا آخرش نشست و فقط گیر داده بود که دوربینش لرزش دارد و فیلمبردارش ناشی بوده و من کلی در اینترنت گشتم تا تکنیک دوربین روی دست را برایش پیدا کنم که نکردم و دنبال یک نمونه در هاردم می گشتم که فیلم 400 صد ضربه تروفو آمد و چیچک از پنچ دقیقه اولش خوشش آمد و میترا داشت در آشپزخانه کته می پخت و گفت این فیلم را از کجا پیدا کردی و نمی دانم از کجا رسیدیم به فیلم دزدهای خرده پای وودی آلن که صحنه مته کاری زیرزمینش آمد و آب فواره کرد و پرهام و چیچک کلی خندیدند و شام را که خوردیم یادشان رفت و رفتند فیلم مارولی دیدند و من قهرمان را بردم اتاق بالا ببینم که حیفم آمد و مسواک نزده خوابیدم و امروز که نصفش را دیدم از شخصیت رحیم خوشم آمد و تعلیقش که نکند محسن تنابنده که باجناق رحیم بود بداند که دوست دختر رحیم کیف را پیدا کرده و نه رحیم و همه قهرمانی که من و فرهادی و  شیرازی ها از رحیم در ذهنشان ساخته بودند خراب شود و ضربدرش را زدم گفتم حیف است همه اش را یکجا ببینم و اصلا نقد کیلویی چند. خودتان بروید ببینید. + نوشته شده در یکشنبه سوم بهمن ۱۴۰۰ ساعت ۱:۲۷ ب.ظ توسط امیرقاسم دباغ  |  داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 118 تاريخ : پنجشنبه 21 بهمن 1400 ساعت: 15:17

  خاطره باقریآیا تابه‌حال خواسته‌اید فیلم - خود را بسازید؟ شاید نوشتن، کارگردانی - کردن و تدوین - فیلم - خود مشکل باشد اما باعث می‌شود که خودتان بر همه‌چیز کنترل داشته باشید. برای انجام این کار باید حسابی خود داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 130 تاريخ : پنجشنبه 28 مرداد 1400 ساعت: 9:01

دهه هفتاد که در تهران، برای گفتن حرفهایم، لهجه امانم را بریده بود رو آورده بودم به شعر نوشتن. می رفتم پیش هادی دلبری در اتاق 23 ساختمان 14 کوی دانشگاه. هادی بچه سبزوار بود و رباعی های زیبایی می سرود و داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 192 تاريخ : جمعه 30 آذر 1397 ساعت: 1:26

  بررسی از مرجع خاندان طبق کپی رایت بررسی از مرجع کلانتر طبق کپی رایت باغمیشه از بررسی از مرجع خاندان طبق کپی رایت ‌های مهم در دوره قاجار در  بررسی از مرجع تبریز طبق کپی رایت  بودند. خانواده بررسی از مرجع کلانتر طبق کپی رایت پشت در پشت کدخدایان کوی باغ میشه بودند و از اعیان و ملاکان بررسی از مرجع تبریز طبق کپی رایت به شمار می‌رفتند. به سبب ازدواج دختر میرزا صاد داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 173 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36

  استفاده بجا و خلاقانه از فیلم های ضبط شده توسط موبایل برای روایت فیلم جالب بود. شخصیت پردازی مرتضی و حنا و تصویر زندگی آذرخش و جهان بینی و سبک زندگی اش که برای دختر عمه اش سمیرا دردساز بود قابل قبول داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36

زنگ خانه «حاج‌آقا» را پی‌درپی و ممتد فشار می‌دهد. در که باز می‌شود، با عجله و در حالی که مدام پشت سرش را نگاه می‌کند، وارد اتاق می‌شود: «شوهرم داره تعقیبم می‌کنه؛ تو رو خدا اجازه بدید، اول من برم داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 281 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36

خیلی‌ها معتاد فال هستند. می‌خواهند آب بخورند، زنگ می‌زنند فال می‌گیرند. می‌خواهند میهمانی بروند، فال می‌گیرند. حتی اگر من مسافرت باشم، مریض باشم یا هر چیز دیگر در حالی که اضطراب فراوان دارند، زنگ می داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 154 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36

زن بررسی از مرجع فالگیر طبق کپی رایت ی در حال توضیح دادن نتیجه فال | این عکس تزیینی است کوچه قدیمی بود و شلوغ، گاهی ماشینی متوقف می‌شد تا آن‌که از روبرو می‌آید بتواند عبور کند و با وجود اینکه کوچه طاقت این ترافیک را نداشت خوشبخ داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 230 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36

در آرایشگاهی، آگهی انواع فال به آینه چسبانده شده است. محیط آرایشگاه، پر از خانم‌های پیر و جوان است و نظر بیشتر آنها به آگهی فال جلب می‌شود. بسیاری از آنها طالب این هستند که راجع به کیفیت کار این فال داستانهای باغمیشه...ادامه مطلب
ما را در سایت داستانهای باغمیشه دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : yadestano بازدید : 166 تاريخ : سه شنبه 29 آبان 1397 ساعت: 23:36